: سسسسس
سکوت بود
جمعیت نشست،
تو ایستادی روی خط
و نقطه اول گذاشته شد.
کلمه از آن تو بود
و من برای نوشتن آمده بودم،
آمده بودم تو را بیاورم به آمدن خودم معرفیات کنم
تو را _در خفا_ باید مییافتم
تو را در تنهایی
ای تنهایی که تنهاییات بزرگتر از کلمه بود
تو را ایستاده میان آهنگها، گم شده در میان عبارات
باید مییافتم، میآوردم به آمدن
و دستت را میگذاشتم روی نقطههایم
تا آواها در من شکل بگیرند
آ، آ، آ
آه
به زبان آمدم
و نقطه دوم گذاشته شد.
: سسسسس
نقطه به نقطه اگر پیش میآمدم معشوق
نقطه به نقطه اگر میچیدم و میرسیدم به نقطه چین
فکر میکنی به چند نقطه میرسیدم پیش از آنکه به تو برسم
: سسسسس
بجای تنهایی نقطه
بجای پریشانی تن نقطه
بجای عشق نقطه
بجای بوسههایت نقطه نقطه نقطه
بجای اخمهایت نقطه
بجای قهرهایت نقطه
بجای آغوش غایبت …
بجای بوسههایم نقطه نقطه نقطه
و مگر دنیا از سه نقطه بر میگردد
و مگر شعر از سه نقطه خسته میشود
و مگر دوست داشتن در سه نقطه عقیم میشود
اگر که نقطه بگذارم بجای دگمههای پیرهنت؟
: سسسس
لب بر لبم که بگذاری دیوانهام
: سسسس
لب بر لبم که بگذاری از کلمات لبالبم
از گفتن چگونه بایستم ای ایستاده بر کلمات؟
اینگونه که از گفتن پرم همیشه
اینگونه که از نگاه پری همیشه
نقطه نقطه نقطه
ای نگاههایت لکهای روی پیرهنم
ای نگاههایت خونمردگیهای روی گردنم
نقطه نقطه نقطه
از نقطههای این شعر چگونه میخواهی بگذری؟
میگذری؟
میخواهی؟
از نقطههای این شعر چگونه میخواهم بگذرم؟
بگذرم؟
میخواهم…
که ازکلمات لبالبم
و سکوت تنها گریزگاه توست از دیوانگی من؟
سکوت تنها گریزگاه تو نیست از دیوانگیت؟
یک لحظه اگر از آن من بودی، یک عمر از آن منی
از من چگونه میخواهی بگریزی که نمیشود؟
از تو چگونه میخواهم بگریزم؟
میشود؟
: سسسسسس
لب بر لبم که بگذاری
…